رمضان

فصل عشق و عاشقی با خدا

فصل عشق و عاشقی با خدا

رمضان

به نام خدا
سال 61 هجری شمسی عملیاتی اتفاق افتاد به نام رمضان
همچون سال 61 هجری قمری تشنگی حرف اول را می زد.
اکثر شهدای این عملیات مانند مادرشان حضرت زهرا گمنام باقی ماندند.
به یاد شهدای مظلوم عملیات رمضان که در ماه خدا با خدا عشق بازی کردند


شهید رمضان: «احمدرضا پزشکی»
خدایا مرا از تمام وابستگی ها جز وابستگی به خودت و از تمام عشقها جز عشق به خودت رهایم ساز .

بایگانی
آخرین مطالب

اگر دانشمند خوش بیانی سخن گفت ٬ نباید پرسید چرا سخن گفتی ؟ زیرا علم و بیان او اقتضا می کند که یافته های علمی خود را ارائه دهد. اما اگر این دانشمند با آن همه کمالات ساکت شد و یافته های خود را کتمان کرد زیر سئوال می رود که چرا نگفتی؟ خداوند قادر و حکیم مهربان که می تواند از خاک ٬ گندمو از گندم ٬ نطفه و از نطفه ٬انسان  کاملی را بیافریند ٬ اگر نمی آفرینید جای سئوال بود که چرا قدرت خود را به کار نگرفتی و چیزی نیافریدی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۵
mir hadi

امیر سرتیپ غلامعلی جانگداز:

ما در عملیات رمضان یک ابتکار هم به خرج دادیم و صدای لودر و بولدوزر را ضبط کردیم. در منطقه‌ای که مهندسی ما کار نمی‌کرد این صدا را پخش کردیم تا دشمن گمراه
شود؛ به این خاطر که به شدت روی بچه‌های مهندسی ما شلیک می‌کردند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۰۱
mir hadi

توپ را که شوت می کنند و به آن ضربه می زنند بالا می رود اما پایی که ضربه می زند به عقب بر می گردد. این خود یک درس است . یعنی اگر به کسی البته به ناحق و نابجا ضربه ای بزنی آن که ضربه می خورد اوج می گیرد ولی تو که ضربه می زنی عقب می افتی و این یعنی بدی های تو به خودت بر می گردد. قران کریم می فرماید: «و ان اساتم فلها» یعنی بدی های شما به خود شما باز می گردد.

دیوار را ببین صبح که می شود ٬ سایه سیاه و دراز خود را به این طرف و آن طرف می اندازد ٬ اما نزدیک به ظهر که می شود همان سایه آرام آرام به خودش بر می گردد. 

 


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۱
mir hadi

آدمی تا در صحنه حوادث و شداید سهمگین قرار نگیرد ٬ کمالات و استعدادهای ذاتی او آشکار نمی شود.  (شهید جمشیدی) 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۴
mir hadi

سردار جعفر جهروتی: مرحله دوم عملیات رمضان که شد، ما نبودیم. یعنی تیپ در سوریه و لبنان بود. وقتی برگشتیم، شهید همت مسوولیت تیم را برعهده گرفت. من در مرحلة پنجم عملیات مسوولیت مهندسی رزمی را بر عهده داشتم و مسوولیت گردان تخریب هم به عهده من بود. ماموریت ما جوری بود که روز و شب باید کار می‌کردیم.گردان تخریب باید جلوی گردان‌های عمل‌کننده راه می‌افتاد و معبر باز می‌کرد و برای مهندسی هم باید 17کیلومتر خاکریز می‌زدیم تا کاری کنیم که دشمن از پهلو نتواند سمت ما بیاید و مجبور شود نیرو‌ها را دور بزند. روبه‌روی ما مثلثی‌ها و کانال پرورش ماهی قرار داشت و سمت راست ما خالی بود.

ما در این عملیات با حاج همت مشورت کردیم که بیاییم با وجود طولانی بودن خاکریز، شب قبل از عملیات یک مقدار از خاکریز را به سمت خاکریز دشمن بزنیم. این کار را شروع کردیم و همین باعث شد دشمن از عملیات ما مطلع شود. ولی چاره دیگری نداشتیم. این خاکریز باید بین خط ما و خط عراقی‌ها زده می‌شد؛ یعنی میان مرز و کانال پرورش ماهی و مثلثی‌ها. شب قبل از آن مقداری خاکریز زده بودیم و آن شب باید برای ادامه خاکریز قبلی، خاکریز عراقی‌ها را رد می‌کردیم و می‌رفتیم سمت مثلثی سوم.

ان شب من خودم جلوی بولدوزرها راه افتادم. تصور کنید دشمن از عملیات ما کاملا مطلع بود و نمی‌خواست ما به مقصد خودمان برسیم. خاکریز عراق را که رد کردیم، من برای اولین بار در جبهه جنگ، دیدم که هواپیمای عراقی در شب می‌آمد و با ریختن منور تمام منطقه را مثل روز روشن می‌کرد. از آن طرف هم عراق آتش سنگینی می‌ریخت و این آتش آنقدر زیاد بود که وقتی ما به پشت میدان مین رسیدیم، اصلا جرات تکان خوردن نداشتیم. باز همانجا بود که ما برای اولین بار دیدیم دشمن در آن عملیات از گلوله‌های آتش‌زا استفاده می‌کند؛ گلوله‌هایی که وقتی به بچه‌ها می‌خورد، بچه‌ها آتش می‌گرفتند و می‌سوختند.

حالا رسیده بودیم به میدان مین. آتش دشمن به قدری زیاد بود که بچه‌های تیپ علی ابن‌ابی‌طالب (ع) نتوانستند از میدان مین رد شوند و چیزی حدود 450 نفر از بچه‌ها آنجا شهید شدند. دیگر از بچه‌های تخریب هم خبری نبود. همه‌شان یا شهید شده بودند یا مجروح. همه چیز آنجا حسابی به هم ریخته بود. من راه افتادم وسط میدان مین. چون هیچ کسی آنجا نبود. باید سیم تله‌ها را برای خنثی کردن مین‌ها قطع می‌کردم، اما سیم‌چین همراهم نبود. مجبور شدم با دندان سیم تله‌ها را باز کنم و هر طور که شده مین‌ها را خنثی کنم.

هوا دیگر داشت روشن می‌شد. ما یکدفعه دیدیم از پشت سر چند گلولة تانک به سمت خاکریز آمد. فهمیدیم که پشت سرمان نا امن است. آنجا حدود 30 لودر و بولدوزر داشتیم که دو تا از بولدوزرهایمان از بین رفته بود و یک لودرمان را هم زده بودند. راننده لودرها همه خسته بودند و دیگر توان کار کردن نداشتند. آنجا شهید «محسن حیات‌پور» همراه تیپ بی‌سیم به کمک من آمد. من هم قطب‌نما را به دست او دادم و گفتم او به جای من جلوی بولدوزرها حرکت کند. خودم هم چند گونی کمپوت از ماشین تیپ بی‌سیم برداشتم و یکی یکی باز می‌کردم و به راننده‌های بولدوزر می‌دادم تا بخورند و به کارشان ادامه بدهند.راننده ها خسته شده بودند.در میان همه آنها یک جوان 16، 17 ساله بسیجی که راننده لودر بود ایستاد و گفت من حاضرم خاکریز را ادامه بدهم. این در حالی بود که لودرها را چون زیاد بالا می‌آمدند عراقی‌ها می‌زدند و باید قبل از لودر، بولدوزر منطقه را دپو می‌کرد . اما این جوان که اصفهانی هم بود مصرانه می‌خواست کار کند و سرسختی او غیرت بقیه راننده‌ها را هم تحریک کرد و همه بعد از او آماده شدند تا کار کنند. تا دو کیلومتر خاکریز دوجداره را ادامه دادیم که یک‌دفعه لودر نوجوان 16 ساله را زدند و او همانجا شهید شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۳
mir hadi

سهل انگاری و سستی در اعمال تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.  شهید خرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۲۸
mir hadi

عملیات محرم بود . گردان در حال عبور روی سنگلاخها بود و سکوت شب شکسته می شد و احتمال لو رفتن عملیات بود نباز به پتو داشتیم تا روی سنگلاخها پهن کنیم . اما پتویی در کار نبود . رزمنده ها شروع به توسل و گریه به درگاه حضرت حق نمودند. و از حضرت زهرا (س) مدد گرفتند. ناگهان هوا دگرگون شدو باران سراریز شد امداد الهی سرازیر شد و عملیات اغاز گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۰
mir hadi

وضوی دایم و قرائت سوره واقعه آخر شب از فرهنگهای خوب رزمنده های دیروز بود که تو جبهه امروز هم می تونه گره گشا باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۲
mir hadi

 

در یک شب تاریک و تار و ظلمانی که پیرامونت چاه و چاله هم زیاد باشد ٬ احتیاط میکنی ٬ می ایستی و حرکت نمی کنی تا وقتی یک روشنایی برایت پیدا شود. قران می گوید: اگر مطلبی برایت روشن نبود و تاریک و مبهم بود آنجا حرکت نکن ٬ آنجا هم بایست ٬ زود قضاوت و داوری نکن تا برایت رو شن شود . ( ولا تقف ما لیس لک به علم) چیزی که به آن آگاه نیستی و اطلاعی از آن نداری دنبال نکن ٬ چون آسیب می بینی. (اسرا 36)

 

 

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۵۱
mir hadi

 

او خواهدآمد ٬شهیدان باز خواهند گشت و آوینی فتح نهایی را روایت خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۲
mir hadi